مرده بودم. ... یا داشتم می مردم.... چشمم دنیا رو نمی دید ولی دنیایی که در آن بودم هم بد جایی نبود... آدمهایی بودند اطرافم.... نور بود... هوا بود... صدای تلقین ها رو می شنیدم... "و علی امامی... و حسن یک استکان چای با خدا ......
ما را در سایت یک استکان چای با خدا ... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mroute66a بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:54